خط خطی های ذهن من !×!

خط خطی های ذهن من !×!

بزرگترین لذت در زندگی انجام کاری است که دیگران می گویند نمیتوانی !! ☺
خط خطی های ذهن من !×!

خط خطی های ذهن من !×!

بزرگترین لذت در زندگی انجام کاری است که دیگران می گویند نمیتوانی !! ☺

مانده از روضه وُ از هیأت وُ از مجلس وُ از سینه زنی ...

مانده از روضه وُ از هیأت وُ از مجلس وُ از سینه زنی،

آمده ام کنج اتاقم،

به دلم پرچم مشکی زده وُ شال عزایم به کف وُ دست به دامان تو گشتم    

که تو اربابی و من بنده ی هر جاییِ جامانده ازین جا و از آن جایم و امروز 

دلم گشته هوایی و نشستم به امید کرمی از طرف شاه عزایم که شمایی!

بگو از عطشُ و از جگر سوخته و از رخ افروخته و از طف صحرا و بگو از 

"علی" و از "علی" وُ از غم لیلا و بگو از ید سقا و بگو با من دل خسته 

از اندوه دل زینب کبرا و امان از دل زهرا و امان از دل زهرا...

بگو با من مجنون، به خدا حسرت داغی به دلم مانده که از داغ شما بشکنم امروزُ 

و بسوزم که دگر نشنوم این روضه ی جان سوز که:

ای اهل حرم میر و علمدار نیامد:

و دگر نشنوم امروز که خم گشته قد کوهیُ و رودی به لب آورده رشیدی... 

چه رشیدی! همان راز رشیدی که لبِ رود رسیدُ و نرسید آب به لب هایش ...

همان راز رشیدی که عمودی ...

بگو ! روضه بخوان شاه غریبم تو بخوان بر من جامانده ازین قافله ی اشک، 

که با نام تو آمیخته این اشک و خوشا اشک!

خوشا اشک! خوشا گریه بر این داغ، خوشا گریه بر این درد

خوشا گریه، نه این گریه! خوشا گریه ی یعقوب که نور بصرش رفت چو روزی پسرش رفت ...

خوشا قصه ی یعقوب! که گرگان بیابانی و پیراهن خونین عزیزش همه کذب است ....

خوشا چاه! همان چاه که یوسف به سلامت ز درش باز درآمد و نه یک قطره ی خون ریخت 

در آن جا و نه انگشت کسی گم شده آن جا و کنارش نه تلی بود نه تپه! وَ یعقوب ندیده است دمی یوسفِ در چاه !

خوشا قصه ی یعقوب! که گودال ندارد وَ آه از دل آن خواهر غم دیده که از روی تلی دیده که «الشّمر»

عجب مجلس گرمی شده این جا، همین کنج اتاقم که به جز من و به جز روضه ی ارباب، 

کسی نیست وَ انگار که عالم همه جمعند همین جا! و انگار که این پنجره و 

فرش و در و ساعت و دیوار، گرفتند دمِ حضرت ارباب :

حسین جان، حسین جان، حسین جان، حسین جان.

نظرات 6 + ارسال نظر
امیر چهارشنبه 26 آذر 1393 ساعت 13:32

سلام دمت گرم عجب شعری بود بیخونبود همه میگفتند قشنگ یود

همه میگفتن ؟

سلام علیکم
شعر زیبایی بود امیدوارم همکاری شما با هیأت که البته این هیأت متعلق به خود شماو همه مردم شهراست، ادامه دار باشد دزدی که فقط از دیوار مردم بالا رفتن نیست عکسها و اشعارت را برای وبلاگ به سرقت بردم

بعدا حضورا پولشو باهات حساب میکنم

امیر چهارشنبه 26 آذر 1393 ساعت 23:15

اره جرئت دارند مگه

یکه تاز پنج‌شنبه 27 آذر 1393 ساعت 21:55

زنده باد

مرحبا

محمدساعدی جمعه 28 آذر 1393 ساعت 12:49 http://mohamadsaedi.blogfa.com/http://

غلغله بود محشر بود خود خود اشک بود احسنتم طیب الله

مرضیه شنبه 29 آذر 1393 ساعت 07:39 http://yaghinegomshodeh.blogfa.com/

سلام و درود
بسیاردلنشین.......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد