خط خطی های ذهن من !×!

خط خطی های ذهن من !×!

بزرگترین لذت در زندگی انجام کاری است که دیگران می گویند نمیتوانی !! ☺
خط خطی های ذهن من !×!

خط خطی های ذهن من !×!

بزرگترین لذت در زندگی انجام کاری است که دیگران می گویند نمیتوانی !! ☺

تارنمای جدید

یه پیشنهاد دادن عرض کردن اینجا رو بزار برا آرشیو تصاویر

صحبت هاتو ببر تو یه وبلاگ دیگه

مام گفتیم چشم

خوشحال میشیم روی عکس زیر کلیک کنید و یه سری به تارنمای ما بزنید 

9 دی

به یاد سالروز حماسه 9 دی ...

(هرچند، قرار شده که تو این وبلاگ فقط عکس بزارم، اما اینو نگم تو گلوم میمونه)

سال 88 خیلی چیزا رو نشون داد

مرد رو از نامرد

انقلابی رو از ضدانقلاب

حزب اللهی رو از نون به نرخ روز خور

روحانی رو از روحانی نما

فتنه گر ها کاری کردن که هیچ بنی بشری با کشورش نمیکرد،

وطن خودشون، شهر خودشون، محل خودشون،

سطل زباله کوچه های خودشون رو آتیش زدن،

شیشه های مغازه های شهر خودشون رو آتیش زدن...

مگه کسی هست که مملکت خودش رو به ویرانی بکشه !!

وطن فروشی صفت خوبیه

ولی حتی یه وطن فروش هم حاضر نیست مملکتش رو به آتیش بکشه !

به این نامردا حتی بی غیرت هم نمیشه گفت !

بی غیرت ها هم حرمت اباعبدالله الحسین(ع) رو نگه میدارن

ولی اینا تو روز عاشورا، سوت زدن و کف زدن و رقصیدن و مسجد آتیش زدن

 

به قول استاد رحیم پور ازغدی: 

ما برای پیروزی و تداوم انقلاب 300 هزار شهید داده ایم...

ما نمی گوییم 300 هزار کشته بدهید تا انقلاب را سرنگون کنید....

یک دهم آن یعنی 30 هزار کشته بدهید

یک دهم آن یعنی 3 هزار کشته بدهید

یک دهم آن یعنی 300 کشته بدهید تا انقلاب را به شما بدهیم

با 5 کشته که خودتان آنها را کشته اید میخواهید انقلاب را سرنگون کنید؟!


ولی با همه این صحبت ها ، مردم ما نشون دادن پای انقلابشون وایستادن

پای ولی امرشون وایستادن

پای ولایت فقیه

نشون دادن که "رهبر اگر فرمان دهد ... جان را نثارش میکنیم"

 

جوجه های حامی فتنه

این جوجه رنگی های حامی فتنه 88 چه استعدادی تو عربده کشی و لات بازی داشتن! 

پیشنهاد میکنم به تیم ملی دعوای ایران دعوت بشن !


پیشنهادم رو پس میگیرم! 

میرن سطل های زباله مسابقات رو آتیش میزنن!

آبرومون رو میبرن 


پ ن : منظورم به سرصدا کردن ماست ُ خیارهای دانشگاه تهران حین سخنرانی حسین شریعتمداری هست.

پ ن 2: خداوند متعال، شعور رو برای همه به مساوات پخش کرد، فقط بعضیا نحوه استفادشو بلد نیستن .

پ ن 3: صرف مخالفت با هر چیزی، قرار نیست کار رو با سرصدا و حرفای سخیف پیش برد که ! جنگل نیست که ! 


قسمت اول

قسمت دوم

مانده از روضه وُ از هیأت وُ از مجلس وُ از سینه زنی ...

مانده از روضه وُ از هیأت وُ از مجلس وُ از سینه زنی،

آمده ام کنج اتاقم،

به دلم پرچم مشکی زده وُ شال عزایم به کف وُ دست به دامان تو گشتم    

که تو اربابی و من بنده ی هر جاییِ جامانده ازین جا و از آن جایم و امروز 

دلم گشته هوایی و نشستم به امید کرمی از طرف شاه عزایم که شمایی!

بگو از عطشُ و از جگر سوخته و از رخ افروخته و از طف صحرا و بگو از 

"علی" و از "علی" وُ از غم لیلا و بگو از ید سقا و بگو با من دل خسته 

از اندوه دل زینب کبرا و امان از دل زهرا و امان از دل زهرا...

بگو با من مجنون، به خدا حسرت داغی به دلم مانده که از داغ شما بشکنم امروزُ 

و بسوزم که دگر نشنوم این روضه ی جان سوز که:

ای اهل حرم میر و علمدار نیامد:

و دگر نشنوم امروز که خم گشته قد کوهیُ و رودی به لب آورده رشیدی... 

چه رشیدی! همان راز رشیدی که لبِ رود رسیدُ و نرسید آب به لب هایش ...

همان راز رشیدی که عمودی ...

بگو ! روضه بخوان شاه غریبم تو بخوان بر من جامانده ازین قافله ی اشک، 

که با نام تو آمیخته این اشک و خوشا اشک!

خوشا اشک! خوشا گریه بر این داغ، خوشا گریه بر این درد

خوشا گریه، نه این گریه! خوشا گریه ی یعقوب که نور بصرش رفت چو روزی پسرش رفت ...

خوشا قصه ی یعقوب! که گرگان بیابانی و پیراهن خونین عزیزش همه کذب است ....

خوشا چاه! همان چاه که یوسف به سلامت ز درش باز درآمد و نه یک قطره ی خون ریخت 

در آن جا و نه انگشت کسی گم شده آن جا و کنارش نه تلی بود نه تپه! وَ یعقوب ندیده است دمی یوسفِ در چاه !

خوشا قصه ی یعقوب! که گودال ندارد وَ آه از دل آن خواهر غم دیده که از روی تلی دیده که «الشّمر»

عجب مجلس گرمی شده این جا، همین کنج اتاقم که به جز من و به جز روضه ی ارباب، 

کسی نیست وَ انگار که عالم همه جمعند همین جا! و انگار که این پنجره و 

فرش و در و ساعت و دیوار، گرفتند دمِ حضرت ارباب :

حسین جان، حسین جان، حسین جان، حسین جان.

وقتی ارزش ها عوض بشوند ...

ارزش­ ها که عـوض بشن

عوضی ­ها با ارزش میشن

پ ن 1 : عکس مذکور، حاشیه سخنرانی رئیس جمهور!! در تاریخ 16 آذر امسال هست!!

پ ن 2 : سعی کردم عکس رو اونطور که صحیح هست، نمایش بدم!!