خط خطی های ذهن من !×!

خط خطی های ذهن من !×!

بزرگترین لذت در زندگی انجام کاری است که دیگران می گویند نمیتوانی !! ☺
خط خطی های ذهن من !×!

خط خطی های ذهن من !×!

بزرگترین لذت در زندگی انجام کاری است که دیگران می گویند نمیتوانی !! ☺

♥ پـــدر ♥

به سلامتی پدر !!!


پدری که وقتی پدرش مرد گریه نکرد


وقتی مادرش مرد گریه نکرد


وقت سختی اصلا گریشونو ندیدیم


اما وقتی پاره ی تنش رفت سربازی


یا دخترش رو بعد از یه عمر سپرد به یه نفر دیگه


اشک از چشاش دونه دونه جاری شد .


پدرم پیشاپیش روزت مبارک

ولایت امیر مومنان (ع) ...

زمانی که حُجربن عَدی را برای قتل بردند از او پرسیدند آیا اول خودت را بکشیم یا فرزندت را؟


حجر به قاتل خود گفت: اگرمی خواهی که فرزندم را بکشی او را پیش از من گردن بزن !


جلّاد فرزند را گردن زد.


به حجر گفتند : چرا در داغ فرزندت شتاب کردی؟


گفت :


بیم آن داشتم که چون او برق شمشیر را بر گردن من ببیند، بهراسد


 و دست از ولایت امیرمومنان علی (علیه السلام) بردارد


 و آنگاه میان من و او در اقامتگاه جاوید که خداوند صابران را به آن وعده فرموده جدایی افتد

بنی آدم ...

معلم : شعری که گفتم حفظ کنید رو بخون

دانش آموز: یادمون نیست ...

معلم : اولش اینه

بنی آدم اعضای یکدیگرند

که در آفرینش ز یک گوهرند

دانش آموز: بــَــلد نیستیم

معلم:این شعر ساده رو هم نتونستی حفظ کنی؟!

دانش آموز: مشکل داشتم مادرم مریضه و گوشه ی خونه افتاده ، پدرم واسه بدهی زندونه و مخارج درمان مادرمم بالاست، من بیرون از خونه کار میکنم و باید کارای خونه رو هم انجام بدهم

معلم: همین؟باید شعر رو حفظ میکردی مشکلات تو به من مربوط نمیشه!

دانش آموز :

تو کز محنت دیگران بی غمی

نشاید که نامت نهند آدمی

حجربن عدی

شیعه تنها مدد از حضرت حیدر گیرد

از دل خاک چو حجربن عدی پر گیرد

در دفاع از حرم دختر مولا حتی...

او کفن پاره کند زندگی از سر گیرد

یه نکته ...

یه آقایی جدیدا فرمودن فلانی و فلانی و فلانی سابقه مدیریت ندارن و خلاصه از این حرفایی که زیاد می شنوید زدن دیگه . . .

 

خواستم فقط در خصوص آقای سعادتی به استحضارشون برسونم که یکی از معدود افرادی که کمال همکاری در خصوص شهرستان شدن زرندیه فعالیت های شبانه روزی داشتند، آقای علی سعادتی بودند.

از معدود افرادی بودند که پیگیر تعویض نام شرکت سیمان زرندیه(که با نام جعلی ساوه در حال توزیع هست) شده اند و هم اکنون نیز در ادامه قضایای این برنامه فعال هستند.

در خصوص مدیریت هم باید عرض کنم که سوابق وی اینگونه است:

-              مدیر و معاون دبیرستان ها

-          معاون آموزشی، اداری مالی، پرورشی اداره آموزش و پرورش شهرستان زرندیه

-          معاون آموزشی و امور دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی

-          معاون فرهنگی دانشگاه آزاد اسلامی

-          دبیر مجمع آتیه اندیشان زرندیه

-          معاون کمیته راه انداز دانشگاه آزاد اسلامی واحد زرندیه

 

که ایشون رو نمیشه گذاشت در کنار افرادی چون گلکار و  . . . . 

البته خب از اینجور افراد که اینگونه حرف ها رو میزنن انتظاری بیش از این نمیره

وقتی تنها دلیل بیرون رفتن از خانه خرید مایحتاج خونه باشه، دیگه نمیشه از این فرد انتظار داشت که از کاندیداها شناخت کاملی داشته باشن

 خواستم خدمت ایشون عرض کنم، اون زمانی که شما در صدد خرید تنقلات مدرسه بودید، کاندیدای مورد نظر سابقه معاونت در آموزش و پرورش شهرستان رو داشتن ...

 در خصوص کاندیداها هم باید گفت، زمان انتخابات همه از فعالیت های خودشون جهت ایجاد بستر مناسب استفاده می کنند، خوبه که موضع خودمون رو مشخص کنیم .

 

یا حق

 

تبدیل مبنا از طریق گوگل

لیدیز اند جنتلمن ، سلام علیک 


خیلی اوقات هس که توی یه مخمصه گیر کردیم که فلان اینچ چند سانت میشه یا مثلا فلان مگ ، چند بایته ؟؟!!!


خو کار نداره که ، سایت گوگل رو باز میکنی و مثلا این عبارت رو توی قسمت جستجو می نویسی 


10 megabyte in byte

خودت اونوقت میبینی که جوابش رو با دقیق ترین مقدار بهت برمی گردونه

همین، شب به خیر

حــــرم

ننوشته ست گنهکار نیاید به حرم

پس بیایید اگر خوب و اگر بد به حرم

برسد خواهش این ناله ی ممتد به حرم

زود ما را برسانید به مشهد به حرم . . .

آرزو

آرزوهــایت را یکجــا یادداشت کن

و یـکــی یـکــی از خـُـدا بخـواه

خـُــــدا یـــــادش نـمـــــی ره

ولی تــو یـادت می ره کـه

چیزی که امــروز داری

آرزوی دیروزت بـوده

روزی

در سال قحطی عارفی غلامی دید که شادمان بود؛

گفت: چطور در چنین وضعی شادی می کنی؟

گفت: من غلام اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد و تا وقتی برای او کار می کنم روزی مرا می دهد.

عارف گفت:

"از خودم شرم دارم که یک غلام به اربابی با چند گوسفند توکل کرده و غم به دل راه نمی دهد و من خدایی دارم که مالک تمام دنیاست و نگران روزی خود هستم"

بـــاران

دیشب با خدا دعوایم شد


با هم قهر کردیم

 

فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد 


رفتم گوشه ای نشستم


چند قطره اشک ریختم


خوابم برد .....


صبح که بیدار شدم


مادرم گفت


نمیدانی از دیشب تا صبح چه "بارانی " می آمد ....

عجــــــب !!!!!!

طرف اومده میگه فلانی که این همه داره انتقاد میکنه بره وبلاگ خودشو درست کنه که برداشته لینک هایی گذاشته که معلوم الحاله، ایشون (منو میگه) که بلد نیست ارزشی بنویسه و وبلاگ ارزشی داشته باشه حق نداره بیاد اینجوری صحبت کنه ؟!!!!!


از همین تریبون عرض کنم : 


دوست عزیز 13 آبان چه ربطی به سالروز آغاز به کار شرکت زمزم داره؟


یعنی منی که وبلاگم یه چیز خودمونی و عمومی هست نمیتونم بیام از مسئولی که قراره بره یه مسئولیت قبول کنه انتقاد کنم؟؟؟؟


فقد (فقط) کسی حق تندگویی و انتقاد داره که وبلاگ ارزشی داشته باشه؟؟؟؟؟


خدایا ازت ممنونیم که حریفای ما موجبات شادی ما رو رقم میزنن !!!!! 


من بلد نیستم اونی که نیستم رو نشون بدم، آقا من رک هستم، من همینی که هستم رو نشون میدم، بلد نیستم دو رو باشم، بلد نیستم زاغ(ذاغ، زاق،ضاغ و الی الباقیه) دوستم رو چوب بزنم....

عادت ندارم بشم بازیچه این و اون...


ادامه دارد....